روزی آن روی چو خورشید وبر و خال چوشب
دیدم و عشق مراباتو همین بود سبب
زین پس از پیش تو کوته نکنم دست نیاز
زین پس از کوی تو بیرون ننهم پای طلب
گوشه یی از سر کوی تو قصور فردوس
نیمه یی از مه روی تو هلال غبغب
دیدن تو ببرد قاعده غم ازدل
بوسه تو بنهد خاصیت جان در لب
در دهان گیر لب خویش دمی تا بینی
ذوق صد تنگ شکر جمع شده در دور طب
روی تو با خط مشکین تو می دانی چیست
آفتابیست (و) بر (هر) طرفش نیمه شب
بر سرم عشق تو مالید شبی دست قبول
در دلم مطرب اندوه تو زد چنگ طرب
در جهان دلم ای ترک سیه چشم گذشت
غارت هندوی زلف تو زیغمای عرب
سیف فرغانی در حضرت جانان دایم
خامشی غیر ادب دان وسخن ترک ادب