به عشق روی گل قولی همی گوی
کزین پس راستی در گفتن تست
مرا بلبل به صد دستان قدسی
جوابی داد کاین صنعت فن تست
به وصف حسن جانان چند بیتی
بگو آخر نه وقت خفتن تست
الا ای غنچهٔ در پوست مانده
بهار آمد گه اشکفتن تست
گل انداما! از آن روی از تو دورم
که چندین خار در پیرامن تست
مه ارچه دانه ها دارد ز انجم
ولیکن خوشه چین خرمن تست
چو شمع اشکی همی ریز، و همی سوز
چراغی، آب چشمت روغن تست
ولی تا زنده ای جانت بکاهد
حیوة جان تو در مردن تست
چه بندی در به روی آفتابی
که هر روزش نظر در روزن تست
چه باشی چون زمین ای آسمانی!
درین پستی، که بالا مسکن تست
درین ره گر ملک بینی، پری وار
نهان شو زو که شیطان رهزن تست
بزن شمشیر غیرت زان میندیش
که همتهای مردان جوشن تست
نکو رو یوسفی داری تو در چاه
تو را ظن آنکه جانی در تن تست
سر اندر دام این عالم میاور
وگرنه خون تو در گردن تست