در خرابات مغان ما را بجو
رند سرمستی خوشی آنجا بجو
همچو قطره چند گردی در هوا
خوش روان شو سوی ما دریا بجو
هر دو عالم را به این و آن گذار
حضرت یکتای بی همتا بجو
هر کجا کنجیست گنجی درویست
گنج او در جملهٔ اشیا بجو
گرد جو گردی برای آبرو
حاصل از دریا و جو ما را بجو