ای برگذشته از ملکان پایگاه تو
قدر تو بر سپهر برآورده گاه تو
جان ملوک را فزع آید ز تیغ تو
جاه ملوک را حسد آید ز جاه تو
تو کارها تبه نکنی ور تبه کنی
از راست کرده های جهان به تباه تو
آن کیست کو به جان نبود مهرجوی تو
و آن کیست کو به دل نبود نیکخواه تو
ای پیشگاه بارخدایان روزگار
ای بر بهشت جسته شرف پیشگاه تو
با عزم رفتنی و مرا رای رفتنست
از بهر خدمت تو ملک، با سپاه تو
یابندگان مرا به ره اندر عدیل کن
تا در دو دیده سرمه کنم خاک راه تو
باشد همیشه عز و سعادت ترا قرین
کردار تو بود به سعادت گواه تو
تا سال و ماه و روز و شبست اندرین جهان
فرخنده باد روز و شب و سال و ماه تو