خانه ام نیمی خراب از گریه نیمی پرگل است
همنشینم جغد از یک سو، ز یک سو بلبل است
نکته ای تا کرده از سیرابی زلفش رقم
از رطوبت خامه ام گویی که شاخ سنبل است
کی به گوشش می رسد فریاد محرومان باغ؟
بس که گوش گل ز جوش بلبلان پرغلغل است
خواری عشقم مبین، بنگر قبای غنچه را
ابره گر از خار دارد، آستر برگ گل است
از دل قدسی به شهر و کو چه می جویی سراغ؟
جان آن دیوانه، چین زلف و قید کاکل است