در گیتی ای شگفت کران داشت هرچه داشت
چون بنگرم عجایب گیتی کران نداشت
هرگونه چیز داشت جهان تا بنای داشت
ملکی قوی چو ملک ملک ارسلان نداشت
پاینده باد ملکش و ملکی است ملک او
که ایام نوبهار چنان بوستان نداشت
آن جود و عدل دارد سلطان که پیش از این
آن جود و عدل، حاتم و نوشیروان نداشت
اندیشهٔ مصالح ملک تو داشتش
و اندوه سو زیان و غم خانمان نداشت
در هرچه اوفتاد بد و نیک و بیش و کم
او تاب داشت تاب سپهر کیان نداشت
آن ساعت وفات که پاینده باد شاه
روی نیاز جز به سوی آسمان نداشت
آن بندگی که بودش در دل، نکرد از آنک
یک هفته داشت چرخش و جز ناتوان نداشت
این مدح خوان دعا کندش زان که در جهان
کم بود نعمتی که بر این مدح خوان نداشت
فرزندکانش را پس مرگش عزیزدار
کاو خود به عمر جز غم فرزندکان نداشت