چون بیفسایدم چو مار، غمی
بر دل من چو مار بگمارد
راضیم گرچه هول دیدارش
دیدهٔ من به خار می خارد
گر دو قطره بهم بود باران
جز یکی را به زیر نگذارد
حق نخفته است بنگری روزی
که حق تو تمام بگزارد