ای معشر خودخواه منافق به چه کارید؟
جزکشتن یاران موافق به چه کارید؟
ای جز ز عناد و حسد و تهمت و آزار
بگسسته دل از جمله علایق به چه کارید؟
ای راست به مانند غراب و بچه خویش
بر فکر بد خود شده عاشق ، به چه کارید؟
ای بر سر هر ره که رود جانب مقصود
گرد آمده و ساخته عایق به چه کارید؟
ای خنجری از تهمت و دشنام کشیده
یکسر زده بر قلب خلایق ، به چه کارید؟
ای در طلب کیفر سارق به تکاپوی
وانگه شده هم کیسهٔ سارق ، به چه کارید؟
ای از پی ویرانی یک قوم موافق
پر داده به اقوام منافق ، به چه کارید؟
ای در چمن ملی و در باغ سیاسی
خودروی و سیه دل چو شقایق ، به چه کارید؟
ای دامن خود کرده پر از خاک و فشانده
بر فرق خود و چشم حقایق ، به چه کارید؟
ایران به دم کام نهنگست ، خدا را
ای خصم وطن را شده سائق ، به چه کارید؟
بیچاره وطن در دم نزعست ، دریغا!
ای مرگ وطن را شده شایق ، به چه کارید؟