سیصد و شصت و پنج و ربعی روز
مدت سال بود و هست مدام
ماه سی روز بود و پنج دگر
بد به پایان سال ، پنجی نام
گشت پنجی فزوده آخر سال
طبق آداب و سنت دیرین
بعد از آن پنج جشن « اندرگاه »
بین اسفند و ماه فروردین
جمع گشتی ز ربع روز، مهی
بود جشن « وهیزک » اندر پیش
« بهترک » ضبط گشته در فرهنگ
جشن سی روزه بود سخت عزیز
چون گذشتی ز سال ها صد و بیست
چون که می کرد ماه آبان پشت
لیک نامش به جز « وهیزک » نیست
اندر ایران به مذهب زردشت
موبدان و مغان به زیج و رصد
داشتندی حساب سال درست
تا نگردد به سنت ملی
جشن ها منحرف ز روز نخست
چون ز ساسانیان سه قرن گذشت
شد فرامش دویست سال دگر
بود « پنجی » به جای خویش ولی
از « وهیزک » کسی نداد خبر
چون در اسلام ماه بد قمری
رفت آن پنج روز نیز از یاد
لاجرم بود اول نوروز
گه در آبان و گاه در مرداد
کار قسط خراج و کشت و درو
واپس افتاد و وضع شد دشوار
معتضد چون خلیفه شد فرمود
زیج ها نو کنند دیگر بار
چون ملکشاه شد جهان آرای
آنکه بودش لقب جلال الدین
رصدی تازه بست و زیجی کرد
عدد روز و ماه را تعیین
گشت تقویم ها از آن پس راست
که جلالی است نام تاریخش
بود ازینگونه مبدأ تقویم
که بگفتم تمام تاریخش
پنج روزی که شرح آن گفتیم
گشت قسمت میان چندین ماه
ماه ها گشت کم سی و پر سی
شش بلند و شش دگرکوتاه
شش اول دو « لا» و سوم « لب »
چارم و پنجم و ششم هم « لا»
« للکط » « کطلل » آن شش دیگر
کرده بونصر در نصاب املا*
ربع روزی که گفته شد زین پیش
از پس چار سال گرد آید
پس هر چار سال بر اسفند
روزی از ربع ها بیفزاید
شد ز نو سال و ماه ما قمری
بار دیگر پس از هجوم مغول
سال ترکی فزوده گشت بر آن
موش و گاو و پلنگ شد معمول
چون ز مشروطه چند سال گذشت
سال شمسی دوباره قانون شد
ترک شد سال ترکی و تازی
فال ایرانیان همایون شد
پنج روز فزون به آخر سال
« پنج دزدیده » یافتند لقب
پنج مسروق و ربع ها را نام
شد « نسی » در میان قوم عرب
امر فرموده بود پیغمبر
کز « نسی » هیچ کس نیارد نام
گفت کاین خرده را رها سازند
که « نسی » نیست سنت اسلام
لیک از آن کاحتیاج مبرم بود
که بود سال ها درست و تمام
سال و تاربخ پارسی قدیم
گشت رایج به دولت اسلام
رومیان هم برین روش بودند
جملهٔ غرب هم برین روش است
لیک در هند و مکه و بابل
بین خورشید و ماه کشمکشست