فرشته رست بعلم و بهیمه رست بجهل
میان دو بتنازع بماند مردم زاد
ما میخواهیم و دیگران میخواهند
تا بخت کرا بود کرا دارد دوست
مه نور میفشاند و سگ بانگ میکند
مه را چه جرم خاصیت سگ چنین بود
از ماه نور گیرد ارکان آسمان
خود کیست آن سگی که بخار زمین بود