در ملک برو هیچ کس نیست برابر
سودا چه پزی بیهده؟ طوبی و سپیدار!
هر خط که او نویسد شیرین ازان بود
کان هست صورت سخونان چو شکرش
دندان یکی سخت شده در دل مرطخ
خرطوم یکی حلقه شده گرد ثریا
هایل هیونی تیزرو، اندک خور بسیار دو
ا زآهوان برده گرو، درپویه و در تاختن
هامون گذار کوه وش، دل برتحمل کرده خوش
تا روز هر شب بارکش، هر روز تا شب خارکن
سیاره در آهنگ او، خیره زبس نیرنگ او
در تاختن فرسنگ او، از حد طایفت تاختن
گردون پلاسش بافته، اختر مهارش تافته
وزدست و پایش یافته، روی زمین شکل مجن