به هرکشورکه بخرامی فتوح تو چنین باشد
تورا از خلق و از خالق دعا و آفرین باشد
کجا تیغ تو بدرخشد بپیراید همی ملت
کجا رای تو بفروزد بیاراید همی دولت
جوانمردی و مردی هست در اخلاق او پیدا
به مردی و جوانمردی ندارد در جهان همتا
جلال امت مختار و تاج ملت تازی
کزو باشد بزرگان را بزرگی و سرافرازی
خداوندی که مهر او همی قیصر نهد بر سر
نهد مهر سلیمانی پیامش بر سر قیصر
جهان داری جوان دولت سرافراز عدو بندان
ابوالحارث ملک سنجر خداوند خداوندان
تا جامه را کنند طرازی بر آستین
نامت بر آستین سعادت طراز باد
در مدحت تو کار رهی با جَلال شد
ابیات شعر او همه سِحْر حَلال شد
آنی که آسمان خَدَم روزگار توست
یزدان غیب دان به شب و روز یار توست
جاوید همچنان می روشن به چنگ باش
با ناله چغانه و آواز چنگ باش