سعی ام هبا شده است و طلب بیهده، از آنک

بیهوده جوی شد دل و دیده هوا پرست

با درد و غم به طبع، چو یاری وفا نمای

با جان خود به کینه، چو خصمی جفا پرست

دارم دلی مخاطره جوی بلا پرست

سرگشته رایِ گم شده عقلِ هوا پرست

بی گمان باش خردمند، که در راه یقین

خردت راست رود با تو، گمانت به وُریب

چشم جان روشن و بیناست ز نزدیک و ز دور

پای اندیشه روان است بر افراز و نشیب

دیدهٔ جان خرد است و روشش اندیشه

ناید از کوری و کری تنش هیچ آسیب

گر چه از جان به شکوه است و به نیرو، هر تن

جان نگیرد ز تن تیره به زیبای زیب

گر چه پیوستهٔ جان است تن تیره، ولیک

شاخ را نیست خبر هیچ ز بویایی سیب

تن یکی خانهٔ ویرانی و بی سامانی ست

نتوان داشت در او جان و روان را به فریب

ناشکیبا مشو ار باز گذارد جانت

خانه ای را که ز ویران شدنش نیست شکیب

تعداد ابیات منتشر شده : 510165