به چشمِ جهان دیدة دوربین

بدین مختصر طرفه دستور بین

زبان بازی و دست یازی بود

که سرمایة جنگ سازی بود

نگه دار عزّت به هنجار گوی

که خوارست همواره بسیار گوی

ز نوع سخن نغز آید به کار

که از استخوان مغز آید به کار

سخن موجز و منتخب کرده ام

زبسیار با اندک آورده ام

ز مست امتحان کن نه از هوشیار

ز دیوانه باید گرفت اعتبار

توان کرد اگر در دل افتد هراس

ز بدمست و بد خفت و بد خوقیاس

اگر هوشمندی ره حق بسیچ

ز تعلیم و تنبیه گردن مپیچ

شراب گران و تنک حوصله

رهت بر صراط است و پای آبله

هنر عیب گردد شود فخر عار

اگر بدخوری می نکو پاس دار

تعداد ابیات منتشر شده : 510165