شهریار فلک غلام که هست
هر غلامیش پهلوان ملوک
حرز امت سپاهدار عجم
کهف ملت، نگاهبان ملوک
افسر خسروان جلال الدین
ظل حق آفتاب جان ملوک
سر سامانیان و تاج کیان
ملک ابن الملک میان ملوک
بوالمظفر خدایگان ملوک
ملک بخش و ظفرستان ملوک
باد گردون در ضمان دولتش
دولت او در ضمان مملکت
من زبان روزگارم بر درش
چون سر تیغش زبان مملکت
دشمنش بس دور ماند از تاج و تخت
خرمگس گم شد ز خوان مملکت
او روان شاد است تا فرزند اوست
صورت عدل و روان مملکت
شهریاری کز کف و شمشیر اوست
ابر و برق آسمان مملکت