کیخسرو گوهر بخش از گوهر کیخسرو
کز جام خرد دیده است اسرار همه عالم
رایش که فلک سنجد در حکم جهان داری
مانند محک آمد معیار همه عالم
شروان شه اعظم را اقبال سزد بنده
چون بندهٔ اقبالش احرار همه عالم
جمشید ملک هیئت خورشید فلک هیبت
یک هندسهٔ رایش معمار همه عالم
خاقان جهان داور سردار همه عالم
نعمان کیان گوهر، مختار همه عالم
شاه جهان گشای را از شب و روز آن جهان
باد هزار سال عمر، اینت دعای راستین
دزد بیان من بود هرکه سخنوری کند
شاه سخنوران منم شاه ستای راستین
حلقهٔ تن عدوی او بر سر شه ره اجل
شه چو سماک نیزه ور حلقه ربای راستین
بدر چو شعری سیم بحر چو کسری دوم
دولت ظلم کاه او عدل فزای راستین
از گهر یزیدیان زاده علی شجاعتی
کز سر ذوالفقار او زاده قضای راستین