پا بر سر هر سبزه به خواری ننهی،

کان سبزه ز خاک لاله رویی رسته است.

هر سبزه که بر کنار جویی رُسته است،

گویی ز لبِ فرشته خویی رسته است؛

کاین سبزه که امروز تماشاگه توست،

فردا همه از خاک تو برخواهد رُسْت!

چون ابر به نوروز رخِ لاله بشست،

بر خیز و به جامِ باده کن عزمِ درست،

این سبزه که امروز تماشاگه ماست،

تا سبزهٔ خاک ما تماشاگه کیست!

ابر آمد و زار بر سرِ سبزه گریست،

بی بادهٔ گُلرنگ نمی شاید زیست؛

در سایهٔ گل نشین که بسیار این گل،

از خاک برآمده است و در خاک شده!

بنگر ز صبا دامن گل چاک شده،

بلبل ز جمال گُل طَرَبناک شده؛

پندش ده و گو که، نرم نرمک می بیز،

مغزِ سرِ کیقباد و چشمِ پرویز!

ای پیرِ خردمند پِگَهْ تر برخیز،

وان کودکِ خاک بیز را بنگر تیز،

تعداد ابیات منتشر شده : 510165