درگاه اوست قبله حاجات ازان بود
از هر طرف نهاده بر او شیخ و شاب روی
آنکو نموده بر سر دریای همتش
نه قبه سپهر به شکل حباب روی
دلشاد شاه، شاه جوانبخت کز شرف
بر خاک درگهش نهد افراسیاب روی
آنکس که آبرو طلبد گو برو بنه
بر خاک پای مریم عیسی جناب روی
عشق تو آب روی مرا برد اگر چه من
دارم همیشه در غم عشقت بر آب روی
چشمم در آرزوی عقیق تو هر نفس
شوید به خون لعل چو جام شراب روی
ای کاشکی خیال تو دادی مجال خواب
بودی که بخت من بنمودی به خواب روی
چشم مرا ز بهر خیال تو هر شبی
داده هزار دانه در خوشاب روی
گر روی را به آینه بنمایی از حجاب
ننماید آینه پس ازین از حجاب روی
ماهیت جمال تو گر بیند آفتاب
پنهان کند ز شرم رخت در نقاب روی