عارفان را می رسان از ما سلام
صد سلام از ما به یاران والسلام
یک شرابی نوش کن از جامها
ساقئی را می نگر در جامها
نور روی او به نور او ببین
دیده ای از وی طلب نیکو ببین
هر که آن یک را نبیند در همه
کور باشد نزد بینا بر همه
آینه روشن کن ای جان پدر
در همه آئینه او را می نگر
ای که گوئی باشد این رشته دو تو
باشد آن یک تو ولی بی ما و تو
هر که بینی غرقهٔ دریای اوست
عالمی سرگشتهٔ سودی اوست
از خلافت خلعتی انعام کرد
نعمت اللّه او مرا خوش نام کرد
روح ما از نور اعظم نور یافت
وز وجود آل او منشور یافت
دل به دریا ده که صاحبدل توئی
وز وجود بحر و بر حاصل توئی