محب و حب و محبوب ار بدانی
محب را غیر محبوبش نخوانی
محب ار وصل محبوبش تمناست
مرادش در محبت می شود راست
نباشد عاشق و معشوق بی عشق
نیابی خالق و مخلوق بی عشق
همه عالم به عشق از عشق پیداست
نظر کن عشق در عالم هویداست
همه عشق است و غیر از عشق خود نیست
بنزد او همه نیک اند و بد نیست
کلام دلپذیر عاشقان است
اگر معشوق جوید عاشق آن است
به هر صورت به تو حسنی نماید
ز هر معنی تو را عشقی فزاید
همه دردت ازو یابد دوائی
بود آئینهٔ گیتی نمائی
بخوانش خوش که اسرار الهی است
معانی بیان پادشاهی است
محبّانه به محبوبی نوشتم
ز طالب سوی مطلوبی نوشتم