گویی که ز یک نسبت و اصلند به تحقیق
با ناصح تو هدهد و با خصم تو صلصل
هر کار که مشکل شود از جور زمانه
آن را نبود جز به عطای تو تسهل
شد صورت مه با کلف از بس که به هر وقت
بر خاک نهد پیش تو چهره به تذلل
یابند خلایق ز لقای تو سعادت
جویند افاضل به ثنای تو توسل
زآن خصم تو دون است و تو حری که نیابند
از خاک تعالی و ز افلاک تسفل
هر روز کند سجده چو سر بر زنده از کوه
خورشید به درگاه تو از تفاؤل
هر مرتبه کز خدمت درگاه تو یابند
آن را نبود تا ابدالدهر تنقل
ای دست تو اندر ازل از ایزد عالم
ارزاق همه خلق جهان کرده تکفل
در عادت او گاه وفا نیست تردد
در وعدهٔ او گاه عطا نیست تعلل
یک لحظه تغیر نپذیرد صفت او
زآن گونه که حکم ملک العرش تبدل