یکی نغز بازی برون آورد

به دلت اندرون درد و خون آورد

بدو شاد باشی و نازی بدوی

همان راز دل را گشایی بدوی

یکایک چو گیتی که گسترد مهر

نخواهد نمودن به بد نیز چهر

همی پروراندت با شهد و نوش

جز آواز نرمت نیاید به گوش

چه باید همه زندگانی دراز

چو گیتی نخواهد گشادنت راز

گذشته برو سالیان هفتصد

پدید آوریده همه نیک و بد

ازو بیش بر تخت شاهی که بود

بران رنج بردن چه آمدش سود

شد آن تخت شاهی و آن دستگاه

زمانه ربودش چو بیجاده کاه

به ارش سراسر به دو نیم کرد

جهان را ازو پاک بی بیم کرد

چو ضحاکش آورد ناگه به چنگ

یکایک ندادش زمانی درنگ

تعداد ابیات منتشر شده : 510165