گر کار خوبی از پیش رفتی به محض صورت
می کرد نقش دیوار دعوی خوب روئی
بستست خطش از نو دیباچه ای که گویا
هست آیت نخستین از مصحف نکوئی
صورت به این لطافت سیرت به این نکوئی
در جسم پاک حور است روح فرشته گوئی
محتشم در صفت آری به شکر ریزی تو
طوطی نیست درین نه قفس مینائی
بازماند دهن طفل لبن خواره ز شوق
هرگه آیند لبان تو به شکر خائی
بر سر خوان تو بر زهر بنان سائی به
که به شهد دگران دست و دهان آلائی
ساکنم کن به ره خویش که پر مشکل نیست
مور را درگذر شهد سکون فرسائی
شکرستان جمال تو چنان می خواهم
که در آنجا مگسی را نبود گنجائی
زانگبین است مگر فرش حریم در او
که چنین مانده در او پای دل هرجائی
نیست پیوند گسل مرغ دل شیدائی
زان بت نوش دهن چون مگس از حلوائی