تابنده ماه باز برآراستی

بوینده مشک باز بپیراستی

جهاندار مسعود کز رای او

پدیدار شد ملک را راستی

بیاراستی چون چمن بزم را

اگر خدمت شاه را خواستی

رسیدی به کام دل خویشتن

که چون سرو از جای برخاستی

چو آراسته روی نیکوی خویش

همه مجلس شه بیاراستی

خرامان چو کبک دری از وثاق

برون آمدی بر زده آستی

چو مه روی نیکو برآراستی

سیه زلف مشکین بپیراستی

امروزم ار ز هجر زدی در دو دیده خاک

بس شب که تو به وصل در او توتیا شدی

آری همه گله نکنم چون شدی ز دست

تا خود همی به زاری گویم کجا شدی

ای تیر راست چون بزدی بر نشانه زخم

وی ظن نیک من به چه معنی خطا شدی

تعداد ابیات منتشر شده : 510165