او به هر کار بس به اندام است
هم نکو روی و نکو نام است
سرفراز و شگرف و عیارست
جلد و شوخ و ظریف و تندارست
گفتمش بنگرم چه رنگ آرد
روی نیکو به سوی چنگ آرد
من ازین نوع طیبتی کردم
آن نه از بهر ریبتی کردم
این همه هزل بود و بازی بود
آنچه گفتم همه مجازی بود
منت گفتم یقین بدان ای دوست
که همه دول خانه خانه اوست
در گشاده ست و پیشگه رفت
این نشسته ست وان دگر خفته
لاجرم خانه ایست آماده
برهم آمیخته نر و ماده
گیرد او بر نشسته ایمن بود
بر هنر لاخ و لخ چنین فرمود
سرخ سر خود چرا رود به رهی
که شود زو پدید سرسیهی