گر عارض تو مرا بخود ره دادی

چون خط تو از پوست برون آمدمی

در جنگ غمت گر نه زبون آمدمی

کی چون سر زلف تو نگون آمدمی؟

چون موی تو هم کرده امی در سر تو

بر هر مویی اگر دلی داشتمی

گر من ز زمانه حاصلی داشتمی

خود را ز تو کی چون خجلی داشتمی؟

آلوده شود ز ننگم ار نی نامت

بر چهره بخون دیده بنگاشتمی

خود را سگ کویت ار نپنداشتمی

جز خاک درت خوابگهی داشتمی

ای دوست بجای تو اگر من بدهی

تنهات چنین روز بنگذاشتمی

تنها ام و کاشکی تنی داشتمی

یا زور بدی که بال بفراشتمی

بریاد کسی همی گذاریم ایام

کز ما نکند یاد بهر ایامی

بیهوده نهاده ایم برخود نامی

بی باده گرفته ایم بر کف جامی

تعداد ابیات منتشر شده : 510165