شادست به تو دولت و شادی تو به دولت

همواره چنین خواهم و همواره چنین باد

داند ملک العرش که مشتاق توام من

مداح تو و شاکر اخلاق توام من

تقدیر مگر بر قلمت راز گشادست

تا چرخ در غیب به او بازگشادست

در مرتبهٔ جاه ز عیّوق گذشته است

وز قدر ز اندیشهٔ مخلوق گذشته است

تا فضل و کرم سیرت و عادت بود او را

همواره بزرگی و سعادت بود او را

پیری که به تدبیر سرافراز جهان شد

وز بیم سنانش به جهان خصم جهان شد

میری که حُسام او در دین محمد

اخلاق علی دارد و آیین محمد

آن میر که تاج نسب گیلکیان است

از جود و کرم بر صفت برمکیان است

شمسی که ازو در همه آفاق شعاع است

در دولت او هرکه نصیرست شجاع است

بهر جشنی که بنشینی سعادت همنشین بادت

بهر راهی که بِخرامی سلامت راهبر بادت

تعداد ابیات منتشر شده : 510165