مهر نه خاتمه این خطاب
شد رقم خاتم تم الکتاب
شکر که این رشته به پایان رسید
بخیه این خرقه به دامان رسید
چند به لب باج حکایت دهیم
شکر به تاراج شکایت دهیم
بس که مرید از قلمش مرتد است
ضد وی آنجا که نویسد صد است
گاه زند بر رخ عم خال غم
گاه شود سیم ز دستش ستم
حرف نگارد چو به کلک هوس
نقطه نه بر جای نهد چون مگس
دیده حرفی که بود دیده باز
گردد ازو وقت کتابت فراز
کلک وی از چوب عوان بدتر است
وزن کش قافیه ویرانگر است
تیغ کند خامه سر تیز را
رشته برد نظم دلاویز را
چون خط تقطیع نه بر اصطلاح
وز حک و اصلاح نگیرد صلاح