خیز و از داد و دهش آبادکن این خانه را
واندک اندک دورکن از خانه ات بیگانه را
اندر آن هنگام فرمان یافت شاه دادگر
تاج و تخت ملک را بگذاشت از بهر پسر
گشت صادر دستخط شه در اصلاح امور
از قضا « عدل مظفر» گشت تاریخ صدور
کرد نصرالسلطنه با مردم بازار جنگ
بر در مسجد به مردم کرد شلیک تفنگ
گفت عین الدوله با سلطان که الملک عقیم
عاقبت رفتند مردم سوی شه عبدالعظیم
مسجد جامع پر از غوغا و پرهنگامه شد
بر در مسجد سپه بر قصد جان عامه شد
این چنین ملکی پریشان مانده دور از قافله
کی شود اصلاح با صوم و صلاه نافله
باز اتابک آمد و رفت و بتر شدکارها
چون که عین الدوله آمد بسته شد بازارها
مابقی صرف هوس های شه و دربار شد
وانهمه وام گران بر دوش ایران بار شد
اختر سعد دموکراسی ز مغرب بردمید
پرتو آن اختر از مغرب سوی مشرق رسید