انتظاری در مزاج هر مراقب طینتی است

گل کند شاید ز خونم مطلب نایاب تیغ

خون ما در پرده بالی می زند اما چه سود؟

شوخی این نغمه موقوفست بر مضراب تیغ

از زدودن بی طراوت نیست زنگار خطت

شسته می بالد بهار سبزه ات از آب تیغ

نیست ممکن پیش ابروی تو سر برداشتن

بیخودیهای دگر دارد شراب ناب تیغ

دل ز مژگانهای شوخت هم بساط نشتر است

چشم حیران در خیال ابرویت همخواب تیغ

هر سری کز فکر ابروی کجت گردید خم

از گریبان غوطه زد در حلقهٔ گرداب تیغ

چهره با خورشیدگشتن طاقت خفاش نیست

خیره می گردد نگاه بی جگر از آب تیغ

ما شهیدان را وضویی داده اند از آب تیغ

سجده آموز سر ما نیست جز محراب تیغ

رنگ پروانهٔ این بزم ندارد بیدل

تا به کی نکهت گل واکشی از بوی چراغ

غافل از مرگ به افسوس امل نتوان زیست

شانه دارد نفس صبح به گیسوی چراغ

تعداد ابیات منتشر شده : 510165