بندها را چو بگسلی امروز

به همین قطع و اصلی امروز

الم مرگ قطع پیوند است

زانچه اکنون دلت به آن بند است

که ببری ز غیر حق پیوند

نهی از بندگیش بر خود بند

آن بود پا برون نهادن تو

رخت از اینجا برون نهادن تو

پای ازین تنگنای بیرون نه

رخت ازین تیره جای بیرون نه

پیش از آن دم که بر سر بستر

پیچدت پایها به یکدیگر

ساقی مرگ جام تلخ مذاق

حین یلتف ساقکم بالساق

دست بگسل ز نقل و باده و جام

یاد کن زان که ریزدت در کام

رو به قرآن بخوان که باد چه کرد

یا جنود ثمود و عاد چه کرد

چند کردن به حول و قوت فخر

کثمود الذین جابوا الصخر

تعداد ابیات منتشر شده : 510165