الا ای جگر گوشگانِ پدر
بخوانید این پندِ من سر به سر
چه گویم دگر هر چه گویم منیست
منی چیست ای یار اهریمنی ست
ز پیری که نارد ملالت جوان
قیاسش ز آداب کردن توان
پسندیدة بزم صاحب شدم
مقرّب به صدرِ مراتت شدم
چو تَرتیبکی داشتم در شراب
زلایعقلی کردمی اجتناب
بسی نیز بودی که دامن کشان
به سر وقتِ من آمدندی خوشان
مع القصّه در بزمِ صاحب مدام
شب و روز خوش بود می بر دوام
دل افروز در مجلسِ دل نواز
به سر برده ایّام در عزّ و ناز
میان بسته دایم به صدق و صفا
مصفّا چو اخوان به شرط وفا
حضورِ حریفان بس خوش نشین
به تخصیص صدراخص فخرِدین