موسی ز آدمیت، محو لقای حق

تو سر خوش پرستش گوساله از خری

بانگ هم آشنایان از هر طرف بلند

تو خود عبور داده بسر کوچه ی کری!

عرشی هژبر، باره ی گرگان چه می روی؟

قدسی غزال در صف خوکان چه می چری؟

در سنگلاخ صفحه ی بومان، چه می چری

در تنگنای عرصه ی زاغان، چه می پری؟

طاووس باغ جنتی ای از خبر تهی

طوطی شاخ سدره یی ای از خرد بری

ور دانی آنکه عزت و ذلت کدام راست

«درویشی اختیار کنی بر توانگری»

باللّه که ننگری بجهان از سر نشاط

«ای نفس، گر بدیده ی تحقیق بنگری»

گامی براه عشق نگشتیم رهسپار

آوخ که گشت عمر گرانمایه، اسپری

اللّه، که عمر بیش بهاتر ز ممکنات

از دست شد بهر زه درایی و خود سری

هم آسمان نتیجه ی عشق ست و هم زمین

هم آدمی ملازم عشق ست و هم پری

تعداد ابیات منتشر شده : 510165