ساخت آنگه یکی بیوگانی
هم بر آئین و رسم یونانی
هرچه یابی وزان فرومولی
نشمرند از تو آن ببشکولی
زان گشاید فقع که بگشادی
زان نمایذ ترا که بنمادی
لاله از خون دیده آغشته
متحیر بماند و سرگشته
بندیان داشت بی زوار و پناه
برد با خویشتن بجمله براه
کار زرگر به زر شود بر راه
زر به زرگر سپار و کار بخواه
با غلامان و آلت شکره
کرد کار شکار و کار سره
چون همی شد بخانه آماده
دید مردی براه استاده
منظر او بلند چون خوازه
هر یکی زو بزینت تازه
گفت بر پرنیان ریشیده
طبل عطار شد پریشیده