چنین گفت کامشب مجنبید هیچ

نه خوب آید آرامش اندر بسیچ

میان دو لشکر دو منزل بماند

جهانداران گردنکشان را بخواند

چو بیرون شد از شهر صف بر کشید

سوی کوکها لشکر اندر کشید

بدین سان سپاهی بیامد ز گنگ

که خورشید را آرزو کرد جنگ

چو بی رنج باشد تو بی رنج باش

نگهبان این لشکر و گنج باش

هم اندر زمان زنده بر دارکن

دو پایش ز بر سر نگونسار کن

ز ترکان هرآنگه که بینی یکی

که یاد آرد از دشمنان اندکی

بگودرز گفت این سپاه تواند

چو کار آید اندر پناه تواند

که ایدر بباشید با داد و رای

طلایه شب و روز کرده بپای

بفرمود گودرز کشواد را

سپهدار گرگین و فرهاد را

تعداد ابیات منتشر شده : 510165