ازان پس بیامد به شادی نشست

پری روی پیش اندرون می بدست

ازین پس فرستم بشاه آگهی

ز روزی که باشد مرا فرهی

همه روی کشور سپه گسترید

شدست او کنون از جهان ناپدید

همان بد که بیدادگر بود مرد

ورا دانش و بخت یاری نکرد

بجنگ حصار اندرون سی هزار

همانا که شد کشته در کارزار

وز آن جایگه رفت ببهشت گنگ

حصاری پر از مردم و جای تنگ

بوردگه در چنان شد سوار

که از ما یکی را دو صد شد شکار

بب اندر افتاد چندی سپاه

که جستند بر ما یکی دستگاه

وز آن پس برآمد یکی باد سخت

که برکند شاداب بیخ درخت

همانا که افگنده شد صد هزار

بگلزریون در یکی کارزار

تعداد ابیات منتشر شده : 510165