سران را ز توران زمین بهر داد

بهر نامداری یکی شهر داد

همی داد زنهار و بنواختشان

بزودی همی کار بر ساختشان

ز هر سو پراگنده بی مر سپاه

زترکان بیامد بنزدیک شاه

جز از گنج ویژه رد افراسیاب

که کس را نبود اندران دست یاب

ازان پس بلشکر بفرمود شاه

گشادن در گنج توران سپاه

و دیگر که خوانند بیداد و شوم

که ویران کند مهتر آباد بوم

هرآنکس که جوید همی رای من

نباید که ویران کند جای من

ز چیز کسان سر بتابید نیز

که دشمن شود دوست از بهر چیز

ز پوشیده رویان بپیچید روی

هرآن کس که پوشیده دارد بکوی

نه مردی بود خیره آشوفتن

بزیر اندر آورده را کوفتن

تعداد ابیات منتشر شده : 510165