سرو قدی و نار پستانی
سیم ساقی سفید دندانی
چه زنی بوستان زیبایی
چه زنی سرو ناز رعنایی
پیشم آمد شبی بلایه زنی
نه زنی ، آفتاب انجمنی
در جوانی چنان که می دانی
بزم ها داشتم به پنهانی
می رود خواب و می پرد هوشم
می کفدمغز و می درد گوشم
کرده در بیخ گوشم آماده
چرخ گردون هزار اراده
زان که گردونه های راهگذر
ره ببستی به غرش تندر
گرچه بد برق و تندری نزدیک
گوش ، بانگش نمی شنید ولیک
هر زمان برق سخت جنبیدی
بر سر بام ها غرنبیدی
روزی از روزهای فصل بهار
رعد و برقی عظیم بود به کار