نباشد میل فرزانه به فرزند و زن هرگز

ببرّد نسل این هر دو نبرّد نسل فرزانه

طبایع گر ستون ِ تن ستون را هم بپوسد بن

نگردد هرگز آن فانی ، کش از طاعت زنی فانه

اجل چون دام کرده گیر پوشیده به خاک اندر

صیاد از دور ، نک دانه برهنه کرده لوسانه

کنون جویی همی حیلت که گشتی سست و بی طاقت

تو را دیدم به برنایی ، فسار آهخته و لانه

چو پیمانه تن مردم همیشه عمر پیماید

بباید زیر ننمودن همان یک روز پیمانه

اگر ابروش چین آرد ، سزد گر روی من بیند

که رخسارم پر از چین است چون رخسار پهنانه

چرا این مردم دانا و زیرکسار و فرزانه

زیانشان مور را باشد دو درشان هست یک خانه

زاد همی ساز و شغل خویش همی بر

چند بری شغل نای و چنگ و چغانه

آس شدم زیر آسیای زمانه

نیسته خواهم شدن همی به کرانه

زان جامه یاد کن که بپوشی به روز مرگ

کاو را نه بادبان و نه گوی و اَنگُله

تعداد ابیات منتشر شده : 510165