زمانه ندارد زمن به پسر
نهانم چه دارد چو بد دختری؟
اگر بنام کسی گفت بایدم شعری
بپیش طبع تو باشی همه بهانه من
شاهی کزوست دوده محمود را شرف
شاهی کزوست گوهر مسعود را خطر
فخر الملوک وارث سلطان نامدار
بهرامشاه قبله شاهان نامور
تا کمر صحبت میان طلبد
کمر ملک بر میان تو باد
یگانه عالمی شاها، چه گویم بیش ازین؟ زیرا
همان آبست اگر کوبی هزاران بار در هاون
برعکس شود هرچه بغایت برسید
شادی کن چون غم بنهایت برسید
بیرون کشم و پاک کنم اندر پی
از پای تو موزه وز بناگوش تو خری
اندر برم و بریزم ای طرفه ری
درخانه ترا و در قدح پیش تو می
نگارخانه چینست و ناف آهو چین
درون چین دوزلف و برون چین قباش