سیمین ساق » مولوی »
دفتر پنجم
» بخش ۵۶ - داستان آن عاشق کی با معشوق خود برمی شمرد خدمتها و وفاهای خود را و شبهای دراز تتجافی جنوبهم عن المضاجع را و بی نوایی و جگر تشنگی روزهای دراز را و می گفت کی من جزین خدمت نمی دانم اگر خدمت دیگر هست مرا ارشاد کن کی هر چه فرمایی منقادم اگر در آتش رفتن است چون خلیل علیه السلام و اگر در دهان نهنگ دریا فتادنست چون یونس علیه السلام و اگر هفتاد بار کشته شدن است چون جرجیس علیه السلام و اگر از گریه نابینا شدن است چون شعیب علیه السلام و وفا و جانبازی انبیا را علیهم السلام شمار نیست و جواب گفتن معشوق او را »
بازدید » 1107