سیمین ساق، بانک شعر پارسی

چنانچه بیت یا مصرع درخواستی خود را در نتایج زیر پیدا نمی کنید به دو منظور است ؛ یا منتشر نشده است و یا آن را اشتباه نوشته‌اید. ما سعی کرده‌ايم شبیه ‌ترین نتایج را بر اساس جستجوی شما نمايش دهيم.

عیب من کم جوی و از جامم عیار خویش گیر

لذت تلخاب من بی جان غم فرسود نی

آنرا غم دارست که دور از رخ یارست

ما را چه غم از دار که رخ در رخ یاریم

در جهان با نظر او نه بلا ماند و نه غم

نظر نیکوی او نفی غم و دفع بلاست

هست غم جهان مگر وقف دل خراب من

مادر روز و شب نزاد از پی غم چو من خلف

دل به زلف یار و از من صد پیام غم برو

چند داغ غم بر این مسکین زندانی نهم

دلا گفتم غم خود خور که کار از دست شد بیرون

ترا غم خوردنست ایدل تو غمخواری چه میدانی

هر که او دل به غم یار دهد خسته شود

رسته آنست که او دل به غم یار نداد

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم

چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی

دلی کز گردش گردون، درو صد چونه غم باشد

چو دم زد در هوای تو، بخاصیّت شود بی غم

نمی توان غم ما را به خوردن آخر کرد

ترحم است بر آن کس که می خورد غم ما

تعداد ابیات منتشر شده : 510165