گرت امروز سوی ظلم میل است
بدان کان میل فردا چاه ویل است
چو فردا نیک و بد اندر شمار است
جزای عدل نور و ظلم نار است
شنیدستی که خود بد ز مردم
بود فردا به صورت مار و کژدم
برو ای دوست ترک خوی بد کن
ز من بشنو دوای جان خود کن
خوی نیکو گزین کان دلپذیر است
که فردا شهد و خمر و آب و شیر است
بساز امروز نیکو کار خود را
بسوز ار می توانی تخم بد را
چو دانی مزرعه دنیاست انبار
چو دادت مزرعه تخم نکو کار
تو تخم نیک کاری بد نباشد
جزایش جز یکی هفتصد نباشد
اگر خار است اگر خرماست بارت
همان باشد قیامت در کنارت
درین معنی که گفتم نیست نقصان
حقیقت همچنین باشد یقین دان