گر کسی عاشق رخسار تو باشد چه کند؟
طالب دولت دیدار تو باشد چه کند؟
شوخی و بی خبر از درد گرفتاری دل
دردمندی که گرفتار تو باشد چه کند؟
چه غم از سینه ریش و دل افگار مرا؟
سینه ریشی که دل افگار تو باشد چه کند؟
قصد جان و دل یاران بود اندیشه تو
بیدلی کز دل و جان یار تو باشد چه کند؟
ای طبیب دل بیمار، بگو، بهر خدا
کان جگر خسته، که بیمار تو باشد چه کند؟
گوش بر گفته احباب توان کرد ولی
هر کرا گوش بگفتار تو باشد چه کند؟
می کند بی تو، هلالی، همه شب ناله زار
ناتوانی که دلش زار تو باشد چه کند؟