ای دریغا که رکن دین مسعود
رخت بر بست از سرای وجود
چرخ بدساز شش دری سازید
درلباسات دست خون یازید
آنچه ما را ز حالش ادراکست
تختۀ چوب و تودۀ خاکست
اینت شکر که کام پرشیرست
گرچه طفلست عقل او پیرست
که دهد شرح مشکلات رموز؟
که کند حکم لایجوز و یجوز؟
بی تو کلک و دوات را بدرست
این دهان خشک و آن زبان شده ست
آنکه را تکیه گاه فرقد بود
زینهار از چه جای مرقد بود؟
قلم فتوی و دوات قضا
جز بحکمت نمی دهد رضا
این دعا را زروم تا ماچین
بعد تحسین همی کنند آمین