توقعست که آویزمش بدولت تو

چو دشمنان تو از میخ در طناب انگور

بزرگوارا ، صدرا ،مگر منازع تست

که گشته اسیر .... انگور

اگر قمر نه ز خورشید نور کردی وام

چگونه رنگ گرفتی زماهتاب انگور

بسایه با نی اندر بسا که غوره فشرد

برجمالش در چشم آفتاب انگور(؟)

بپردۀ عنبی جلوۀ بصر بخشد

فروغ رای وی اربیندش بخواب انگور(؟)

و گر بنوک رزان برگذر کند خلقش

شود زعکسدر شیشۀ گلاب انگور

پیام حسنش ارباد سوی باغ آرد

بخاک درفتد از تاک زر خراب انگور

مگر ز هیبت خواجه خبر نمی دارد

که نیک می سپرد راه نا صواب انگور

به آب چشم و بخون جگر پدید آورد

برای نزهت می خوارگان شراب انگور

تناسخست مگر مذهب طرب از می

بر جعت آورد از گنبد حباب انگور(؟)

تعداد ابیات منتشر شده : 510165