عنصر اقبال و جان مملکت
گوهر تایید کان مملکت
خسرو مشرق جلال الدین که کرد
ذوالجلالش کامران مملکت
داور اسلام خاقان کبیر
عدل را نوشیروان مملکت
تاجدار کشور پنجم که هست
کیقباد خاندان مملکت
مصطفی عزم و علی رزمی که هست
ذوالفقارش پاسبان مملکت
شهریاری کز کف و شمشیر اوست
ابر و برق آسمان مملکت
او روان شاد است تا فرزند اوست
صورت عدل و روان مملکت
دشمنش بس دور ماند از تاج و تخت
خرمگس گم شد ز خوان مملکت
من زبان روزگارم بر درش
چون سر تیغش زبان مملکت
باد گردون در ضمان دولتش
دولت او در ضمان مملکت