دردا و دریغا که از آن خاست و نشست
خاکیست مرا بر سر و بادیست بدست
استقبلنی و سیفه مسلول
و قال لی واحدنا معزول.
آمد بر من کارد کشیده بر من
گفتا که: درین شهر تو باشی یا من؟!
بیار حلوا که هست حبیب القلوب
هم خاص را بشاید و هم عام را