در عشق تو من که ام که در منزل من
از وصل رخت گلی دمد بر گل من
آدم علم عشق درین عالم زد
صد عالم عالمان همه برهم زد
تا در نفس خویش زمانی دم زد
در باخت بهشت و هر دو عالم کم زد
اهیم بها وجدا و ان دام وصلها
و یحسن منها القول و هو معاد
تا من بزیم پیشه و کارم اینست
آرام و قرار و غمگسارم اینست
روزم اینست و روزگارم اینست
جوینده صیدم و شکارم اینست
ما حطّک الواشون من رتبة
عندی و لا ضرّک مغتاب
کانّهم اثنوا و لم یعلموا
علیک عندی بالّذی عابوا
العذر عندی لک مبسوط
و الذنب عن مثلک محطوط