ای رشک گل ، بوقت گل آماده دار جام
وی دولت چو باده ، پر از باده دار جام
باغست آن ، ندانم ، یا بزم خسروست؟
راغست آن ، ندانم ، یا رزم خسروست؟
خسرو علاء دولت ، خورشید روزگار
آن کیقباد عالم و جمشید روزگار
شاهی ، کزو لوای شریعت مظفرست
فخر ملوک ، نصرت دین ، بوالمظفرست
ای برده شور صولت تو اقتدار چرخ
بر موجب مراد تو بادا مدار چرخ
بر من همه شداید ایام رفته گیر
وز خاک حضرت تو بناکام رفته گیر
آخر زمانهٔ همه پرخاش بگذرد
این ریشخند جملهٔ اوباش بگذرد
گر آفت اجل نرسد بندهٔ ترا
هم باز بیند این در فرخندهٔ ترا
ما را بحضرت تو نیاز آمدن بود
گر بخت برنگردد و باز آمدن بود